دلتنگم

گاهـــﮯ...

 

 حجم ِ בلتنگـﮯ ـهایَـ م

 

 آنقدر زیــآد مـﮯ شـوב


ڪــﮧ دنیــا با تمامـ ِ وسعتش برایَــ م تنگ مـﮯشوב  

 

בلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش ِ روزگارش


بـﮧ مَــ טּ ڪـﮧ رسیـב از حرڪـت ایستاב


 دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ בلتنگـﮯـهایَـ م رـآ ندیـב


دلتنگ ِ خوבمـ

 

خوבے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرבه امـ ...

گاهی....!


هر چقدر هم که ضعیف باشی گاهی اوقات

می توانی تکیه گاه باشی

؛؛؛؛؛؛

از جداییمان به هرکس حرف زدم حق را به من دادند

اما چه فایده اینها نمیدانند من حق را نمی خواهم

 حق که برای من " تو " نمیشود

با تمام کنار او بودَنـهآیت " کنــآر " می آیم...

فقط محض رضای " خـُـدا "

دست از سر خوابهایم بردآر ...

نمی دانــــــــســــت کــه به قــــــربانــــگاه میـــــــــبرنــــــدش

گوســـفندی کــــــــه شــــادمـــان در پــــــی کودکان می دود

تـــــــا عــــــقـــــــب نــــمــانـــد . . !
 


همیشه به یادت هستم ،اماشاهدی ندارم جز کلاغ بام خانه مان

که او هم حقیقت را به تکه پنیری میفروشد.

 

حواست هست؟

حواست هست؟

شهریور است ...

کم کم فکر باد و باران باش ...

شاید کسی تمام گریه هایش را

برای پاییز گذاشته باشد ...