میدونم

میدونم فـرقی نداره واســت عــاشق بودن من

میدونم واســت یــکی شـد بودن و نبـودن من

میدونم دوســـم نـداری مـثـل روزای گـذشته

من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته

امـا روح من یه دریـاست پره از موج و تلاطم

ساحلش تویی و مـوجاش خنجر حـرف های مـردم

آخ که چه لـذتی داره نـاز چشمــاتو کـشیدن
رفتن یه راه دشــوار واسـه هـرگـز نرسیـدن
 

شیشه ای که میشکند...

یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟!

مادری می گوید:((شاید این دفع بلاست...))

یک نفر زمزمه کرد:

((باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان امد ، شیشه پنجره را زود شکست.))

کاش امشب که دلم مثل ان شیشه مغرور شکست ، عابری خنده کنان می امد ، تکه ای از ان را 

بر می داشت ، مرهمی بر دل تنگم می شد.

اما امشب دیدم ، هیچ کسی هیچ نگفت...

قصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم ، ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کم تر بود...؟!!!

حواسمون کجاس؟

قرار داشتیم به قرب الهی برسیم نه به دختر پسرای تو خیابون و دانشگاه و سایت

قرار بود جانشین خدا "خلیفه الله" باشیم نه جانشین شیطان

قرار بود برای خدا عبادت کنیم نه برای شیطان تبلیغ!

مراقب باش خوبی تو طناب شیطان نشه و به گردن کسی نیوفته!

قرار بود سیرت زیبا داشته باشیم نه به دنبال صورت زیبا باشیم!

به خودمون بیایم!

کسی از آسمون نمیاد مارو بگیره و بذاره توی صراط مستقیم..

خودمون باید رو به خدا حرکت کنیم!

پس رو به راه باش نه رو به بیراه...!

از تو میگذرم

   از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ...

       از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ...

       از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ...

       از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ...

       از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ...

                            هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ....

      نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم .

      نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت .

      محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم....

     میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی....

          یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتیهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم.... 

دلتنگ

بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ

روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛

بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد

برآی نِگآه کَردَنمـــ

כֿـَندیدنمـــ

اَذیتـــ کردَنمــــ

برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی

روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود

می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد"